۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

چگونه بآساني فمنيسم را نابود كنيم؟

در جنگ برنده اي وجود ندارد .اگر خواستي كسي را نابود كني با او بجنگ. ممكن است بگويي اينطور كه خودم هم نابود يا بازنده خواهم شد، بله ولي هيچ اشكالي ندارد چون تو با بخشي از وجودت به جنگ مي روي كه برايت هيچ ارزشي ندارد. اگر هم كل هستي و وجود خودت را بي ارزش بداني پس برو خودت را فنا كن ولي حريف را هم از پاي درآر.
خيلي خودت، هستي و زندگيتو دوست داري، نمي خواي يك مو از سرت كم بشه؟ باشه اشكالي نداره، يك چيز كاذب و الكي درست كن و با همون برو در مقابل حريف و بجنگ. اينطوري بخودت و به تفكرت هيچ آسيبي نميرسه و حريفت هم در هر صورت بازنده است.
شايد فكر كني دارم حرفهاي شاعرانه مي زنم ولي نه، باور كن اين حرفها اصلن شاعرانه نيست و اتفاقن خيلي هم عملگرايانه است. برات مثال مي زنم تا بفهمي كه من شاعر نيستم.
حتمن عبارتهايي مثل جنگ نرم يا تهاجم فرهنگي برات آشناست.شايد تا الان گاهي از خودت پرسيده باشي اينا ديگه چه هستند؟ آخه چرا بايد نرمي و لطافت رو به جنگ پيوند داد؟ فرهنگ با تهاجم چه مناسبتي دارند؟ خب همينه ديگه دوست من! مردم همينجوري دارن نون مي خورن! هرچيزي رو خواستي نابود كني يه جنگي، حمله اي يا تهاجمي براش درست كن! خودت كه نمي خواي بري وسط ميدون، بخشي از نيروهات رو ببر وسط كه آماده باختن باشند.نيروهايي كه اصلن درست شدند تا تلف بشند.
جامعه براي رسيدن به خواسته هاي خودش جنبش هايي رو خلق ميكنه ، مثل جنبش برابري حقوق زنان. اتفاقن برعكس جنگها جنبش ها همه برنده اند.جنبش برخلاف جنگ فقط ميسازه و توليد ميكنه. جنبش مردم رو به انديشه وا ميداره. اصلن جنبش يعني آگاهي دادن و مردم رو به فكر واداشتن. جنبش خودش رو اصلاح و هماهنگ با شرايط مي كنه. با جنبش هيچ كاري نميشه كرد چون بهرحال به پيش ميره. اما از اين بشر هركاري ساخته است، مي خوام يه راهي بهت ياد بدم كه بتوني با جنبش هم مقابله بكني!
هر جنبشي حول محور خواستهايي شكل ميگيره. برو بر سر اون خواسته ها جنگ راه بينداز تا مردم از صحنه جنبش وارد ميدان جنگ بشند.اينو ديگه با يك مثال روشن بهت ثابت ميكنم كه ميشه.
بذار از همين جنبش زنان مثال بزنم چون اين جنبش با مطرح كردن خواسته هاي نيمي از جامعه بسيار پتانسيل رشد و پويايي رو در خودش داره. مردها هم كه ميدوني هرجا زنها باشند همونوري حركت مي كنند.
ظاهرن با چنين جنبشي كه همه رو در خودش درگير ميكنه، بآسوني نميشه مقابله كرد اما چرا يكراه خيلي خوب براش وجود داره. خواسته هاي اين جنبش رو ميشه در غالب جنگي بين مردان و زنان مطرح كرد. بله براي مقابله با اين جنبش بايد جنگي راه بيندازيم به اين بزرگي.
اتفاقن جامعه ما چون هنوز به دموكراسي نرسيده خيلي هم در زمينه شركت در جنگ مستعد است. شايد براه انداختن يك جنبش بسيار پر هزينه و زمانبر باشد اما گاهي ممكنه يك نامه يا مقاله كوچك بتونه جنگ راه بيندازه.
حرفهاي شادي منو ياد ماجرايي تكراري در اتوبوسهاي تفكيك شده تهران مي اندازه.ناگاه زني از عقب اتوبوس خطاب به جواني فرياد مي كشد كه خجالت بكش، ظل زدي بمن كه چي بشه و در ادامه هم مردي مي آيد و يقه جوان را مي گيرد كه برو از اينجا گم شو، برو جلوي اتوبوس. خوب كه نگاه مي كني مي بيني آنزني كه سرو صدا راه ميندازد زشت ترين و بدقيافه ترين زن داخل اتوبوس بود ه است. جواني كه متهم شده است مودب ترين مسافر و انكه يقه گرفته است پرررو ترين فرد بوده است. حالا خانم صدر هم دور از جامعه ايران و در اينترنت كه اغلب مخاطبينش طرفدار آزادي و برابري هستند مردان را متهم مي كند و اين يعني براه انداختن جنگ در قلب جنبش.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر